روشهای بالا بردن انرژی هاله قسمت دوم

ساخت وبلاگ

روشهای بالا بردن انرژی معنوی اطراف بدن قسمت دوم باورها

زمین همواره هبوط انسانهایی را به نظاره نشسته که گاها تحمل عظمت شخصیتشان بر زمین هم سنگین بوده.

همینطور حضور افرادی را نیز در خود جای داده که همانند گله ای چهارپا بودُ نبودشان توفیری نداشته.

انچه این دو شخصیت را اینچنین از یکدیگر متمایز ساخته چیست؟

.یکی مالک اشتر میشودکه گویی هنوز هم زنده است.و دیگری هنگام مردن هم ناشناس دفن میشود.گویی هیج وقت نبوده

ایا میتوان جز معرفت و سطح اگاهی را عامل این اختلاف سطح شخصیتی دانست.؟

⭕⭕⭕

.هر قدر درک و معرفت فرد عمیقتر و وسیعتر باشه به همون اندازه به عظمت شخصیتی فرد هم اضافه میشه.تفاوت پیامبران و ائمه با مردم عادی غیر از بحث عصمت و نبوت یا امامت در شخصیت اونها ست.شخصیتی که متاثر از درک بالای اونها شکل گرفته.

انسانهای بزرگ و با شکوه کارهای خاصی انجام نمیدن که دیگران نتونن انجام بدن.عرفا و بزرگان معاصر رو در نظر بگیرید.زندگی معمولی ای دارن.عبادتشون ممکنه یمقدار بیشتر باشه مثلا شبها ساعاتی مناجات داشته باشن اما طول روز مثل بقیه ی مردم زندگی میکنن.در صورتی که قدرت هاله ی این بزرگان قابل مقایسه با دیگران نیست.

دلیلش همه بر میگرده به میزان معرفت و درک اونها از خداوند، نفس خودشون، مردم، جهان هستی و ارتباط مابین اینها.

مثلا رابطه ی خودشون با پروردگارشون چطوری تعریف میشه.

با مردم چطور .با جهان هستی چطور و....

لذا اعمال عادی یک انسان با معرفت ارزش چند برابر پیدا میکنه.

همه ی مردم میوه میخورن .غذا میخورن.عُرَفا هم مثل بقیه. اما نحوه ی معرفتی که به غذا خوردن دارن تفاوت داره.یه فرد معمولی غذا میخوره چون گشنه ش میشه.خیلی سادست.میوه رو میبینه گاز میزنه میخوره.اما یه عارف اولا کلی مستحبات رو مراعات میکنه.که چه ادابی رو باید برای خوردن یک میوه داشته باشه.البته بحث پاک بودن و حلال بودن که با وسواس زیاد بهش توجه میکنن که جای خود داره.مثلا اگه کسی بخواد واقعا به انچه میخوره اهمیت بده اصلا گوشت از بازار نمیخره.چون میدونه یا احتمال میده که غالبا شرعی ذبح نمیشن.و....اما بخش مهمترش اینه که غذا رو میخورن چون تکلیف خودشون میدونن بدن خودشون رو سالم نگه دارن.چون خداوند دستور داده مراقب باشید یوقت به خودتون ضرر نرسونید.چون برای زندگی و بندگی به این بدن سالم نیاز دارن.علامه حسن زاده گویا اداب خاصی داشتن .قبل از میل کردن کلی با غذا صحبت میکردن ازش تشکر میکردن.که تو رو خدا فرستاده برای من .تو چه میوه ی زیبایی هستی غذا و میوه رو روی سر میگذاشتن وتکریم میکردن.و....هر کس به نوعی و با معرفت خودش میتونه سطح زندگی و اعمالش رو الهی بکنه .با بسم الله گفتن اول و حمد گفتن اخر غذا و توجه مدام به اینکه در محضر پروردگار مشغول استفاده از نعمات الهی هستم و....

خصوصا اگه کیفیت غذا هم خوب نباشه.مردم عادی برنج تایلندی رو با اکراه میخورن و غر میزنن که اینم برنجه.ولی از عرفا محاله در مورد کیفیت غذا اعتراضی بشنویم مدام در حال شکر هستن و هر لقمه شون یجور تداعی گر رزاقیت خداونده.

مثال زدم البته در همه ی شئونات زندگی هم میشه الهی فکر کرد و با معرفت عمیق زندگی کرد هم میشه بدون توجه و صرفا برای لذت یا رفع نیاز زندگی بکنیم.

معرفت افراد هم متفاوته.هر کس نسبت و درصدی از اگاهی کل رو داره .نمیشه یه شاخصی تعریف کرد براش.

برای درک بهتره مطلب مثالی میزنم.اگه مراسم جشنی داشته باشیم و قرار باشه اقوام رو دعوت کنیم یعده برامون مهم هستن میگیم حتما باید فلانی دعوت بشه چون خیلی ادمه فهمیده ایه...موقع جشن هم چشم میزبان به دربه که اون مهمون خاص میاد یا نه.هر وقت هم اومد هر کاری رو رها میکنه که به اون مهمان خوش امد بگه و در بالای مجلس جا بهش بده.

اما اگه فردی معلول ذهنی باشه یعنی عقل درستی نداشته باشه و اصلا ندونه دعوت یعنی چی چطور؟این بنده ی خدا رو هم دعوت میکنن که خانواده ش بیارن جشن اما اینکه خودش مهم باشه که نیست.در مراسم ممکنه بیاد یه تبریک هم بگه.چون بهش گفتن موقعی که رفتیم داخل فلانی رو دیدی بگو مبارکه.عقلش که نمیرسه مبارک یعنی چی.صرفا اگه بتونه ادای دیگران رو در میاره.

حالا برای میزبان وقتی اون مهمون عاقل و فهمیده میگه مبارکه اهمیت داره.و خوشحال میشه یا وقتی اون که عقل نداره.

معلومه که حرف دیوانه اهمیتی نداره.ممکن بود فحش بده یا حرف ناجور بزنه بازم مهم نبود.چون عقل نداره.اما اونی که عقل داره اگه تبریک نگه برای میزبان یه چالش میشه که چرا فلانی تبریک نگفت نکنه از چیزی ناراحته.

برای درک بهتر یک عاقل رو با یک بی عقل مقایسه کردیم که با زیاد شدن فاصله مثال جا بیافته.

ما هم در زندگی همین موقعیت رو داریم اگر چه همه بظاهر عاقل میدونیم خودمون رو اما سطح درکمون با همدیگه فرق داره .و خداوند هم با توجه به درکی که داریم به اعمالمون امتیاز میده.دو نفر که نماز میخونن ممکنه از لحاظ ثواب یکسان باشن اما از لحاظ نورانیتی که براشون ایجاد میشه با هم متفاوتند.انفاق ده هزار تومن پول از طرف هزار نفر هزار واکنش و اثر متفاوت داره.هر کس با معرفت خودش این کارو کرده .یکی ممکنه پول بده و به نظر خودش در رزاقیت خداوند کمک کرده.و یجورایی انگار به خدا کمک کرده!! یکی انفاق کرده برا ثوابش.یکی انفاق کرده اما منتظره خدا یه بلایی ازش دور کنه یا خیر بیشتری برسونه یکی پول داده و خواسته به خدا نشون بده که من بخاطر تو از پولم گذشتم! یکی انفاق میکنه بگه خدایا گفتی انفاق کن کردم و توانم هم همین بود قبول کن از من .و نهصد و اندی حالت دیگه که به تعداد هزار نفر ارزشها متفاوتند.

یا مثلا

اگاهی ما نسبت به لحظه لحظه ی زندگیمون تاثیر مستقیمی در تقویت هاله مون داره.گاهی وقتها لازم نیست هیچ کاری بکنیم صرف توجه به اینکه در حضور پروردگار هستیم عبادت محسوب میشه.

اصل عبادت همین معرفت و درک به خودمون و موقعیتمونه.اگر چه اعمال شرعی بقوت خودش هست و باید انجام بشه ولی اونها هم برای همین توجه هستن نه چیز دیگه.

من الان در محضر پروردگارم حاظرم و بابت این حضور سپاسگزارم.

این جمله ☝بسیار جمله ی زیبا و کاملیه.همین که بوجود خودمون آگاه باشیم و لحظات رو با حسرت نداشته ها غمگین نباشیم و از هر چه قسمتمون شده قلبا احساس رضایت بکنیم مقام خیلی بالاییه.چیز کمی نیست.اغلب ما خداوند رو فراموش میکنیم.همون زمانهایی که در حال گناه هستیم اصلا حواسمون نیست که در محضر خداوندیم.وقتهایی که برای موضوعی غمگینیم خدا رو فراموش کردیم.موئمن بخاطر اتفاقی که افتاده و گذشته وقتش غصه نمیخوره چون معتقده حتما خیری دراون بوده.برای اینده هم نگران نیست چون معتقده خداوند خودش حواسش به همه چی هست.چنین فردی همیشه از زمان حال لذت میبره و بقول معروف حال میکنه .حال بردن از وجود خودش عبادت بزرگیه.در زمان حال بودن و احساس ارامش داشتن یعنی بندگی کردن یعنی عبادت و عبادت هم نورانیت بدنبال داره.توجه به خداوند یعنی متصل شدن به منبع تمام انرژی ها اتصال به نور مطلق.یعنی یکی شدن با بیکران .و هر قدر عمق این توجه بیشتر و با معرفت بالاتری باشه نورانیت بیشتری داره.

در بحث اعتقادات هم همینطوره همه ی ما میگیم خدا یکیه.بچه های دو ساله هم میگن.اون موحدهایی که توسط اتوئیستها شکنجه میشدن که بگن خدا وجود نداره هم میگفتن.امیرالموئمنین هم میگفت ابن ملجم هم میگفت .اما از بین انسانها بجز پیامبر اکرم وامیر الموئمنین هیچ وقت دو نفر رو پیدا تمیکنیم که وقتی میگن لااله الاالله براشون به مقدار مساوی نورانیت داشته باشه.معرفت و اگاهی ما نسبت به توحید حتی در دوران زندگی مون بارها تغییر میکنه.گاهی در یک روز دو بار این ذکر رو که بگیم با هم تفاوت داره چون دومی با معرفت بیشتری بوده.

اعتقادمون به نبوت و ولایت پیامبر اکرم و امامان.هم همینطور.

باورمون نسبت به گناه نکردن و دلیلمون که چرا گناه نمیکنیم همینطور.

نسبت به واجبات وسایر اعمال تعبدی هر کس با سطح اگاهی و معرفتی که داره جذب نورانیت میکنه و هاله ش قوی میشه.

حتی فکر کردن های ما هم در تقوبت هاله تاثیر داره.وقتهایی که تنها و بیکار هستیم فکرمون به چه چیزهایی مشغوله.این خودش به تنهایی میتونه یکی از ملاکها برای محک زدن خودمون و بالابردن سطح اگاهیمون باشه.چون فکری که ناخواسته و غالب باشه یعنی غلبه با اون فکر باشه تا حدی نشون میده سطح شخصیت ما چیه.مثلا به بدبختیها و نداشته ها فکر میکنیم.به داشته های دیگران فکر میکنیم.به ارزوهامون فکر میکنیم.خاطرات روزمره رو مرور میکنیم.نگرانی خاصی داریم.به فکر مشکلات خودمون هستیم بفکر مشکلات مردم دیگه ایم.به فکر دین هستیم که چیکار میشه براش کرد.به خدا فکر میکنیم و.....همینجوری میشه شمرد.هر فکری که فکر غالبمون باشه معمولا سطح ارتعاش ما هم پیرامون همون چیزیه که بهش فکر میکنیم.

نهایتا این پست باید در چند پست مجزا شرح داده بشه و خیلی مطالب بهم قاطی شد و شاید درست حق مطلب ادا نشد.غرض این بود که به ارزش و اهمیت جایگاه فکر و باور هامون در تقویت هاله ی انرژیکی اشاره ای داشته باشیم .

گاهی وقتها فقط فکر کردن به عملی قبل از انجامش تاثیر و نورانیتش بیشتر از خود عمله.و همه ی اعمال بلکه لحظه لحظه ی زندکی ما با توجه به معرفت و اگاهیمون ارزش گذاری میشه.ریشه ی همه ی راههای دیگه هم همین باوره.

ان شاالله در اولین فرصت مقدور بیشتر راجعش مینویسم

لطفا در بخش نظرات شرکت کنید

تجربه ی فردی که تونسته از گرفتاری ماورایی و مزاحمت جن خلاص بشه

طب روحانی اصطلاحی معتبر اما سرقت شده...
ما را در سایت طب روحانی اصطلاحی معتبر اما سرقت شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : serathedayat بازدید : 41 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1402 ساعت: 11:38